سخنی با برادر
سخنی با برادر! برادرم! آن زمان ها که چریکی بودی برای خودت. آن زمان ها که خودت را قطره ای از دریای بسیجیان خمینی کبیر می دانستی! من هنوز به دنیا نیامده بودم! اولین تصویرم از تو، تصویر نقاشی شده ات بر روی دیوار خانه پدری مان بود! برادرم! از همان روزها بود که محبت برادری ات در وجودم جوانه زد! چند صباحی دیگر! وقتی دریافتم بر حسب اتفاق، روز تولدمان هم، در یک تاریخ است؛ دیگر بخشی جدایی ناپذیر از روحم شدی! هرگاه پی می بردم، پدر و مادر از زینتی که بدانها بخشیده ای وجودشان سرشار از عزت است، معنای عزتمندی را با تمام وجود احساس می نمودم! حالا، هر وقت دلتنگ می شوم، پنج شنبه، در قطعه شهدا، روحم را صیقل می دهم و غرق در عطر وجود شهدا، افتخار می کنم به عزتی که به خانواده ما بخشیده ای! |