footer

روایت لحظه جانبازی شهید شاعری

93/8/6 2:8 عصر نظر()/نوشته شده توسط شهیدشاعری/دسته:

در گرماگرم جنگ، مرحلة بعدی عملیات بیت‌المقدس هم شروع شده بود. هر روز که از عملیات می‌گذشت، با هر خاکریزی که نیروهای ایرانی به خرمشهر نزدیک‌تر می‌شدند. روحیة نیروهای دشمن، بیش‌تر تحلیل می‌رفت. لشگر ده زرهی عراق، در برابر سماجت گردان کمیل سپاه و گردان چهارم لشگر حمزه، با فشار فرماندها، بالادست، و با حجم بالای آتش‌باری، مجبور به مقاومت شده بود! نیروهای ضد زره و آرپی‌جی‌زن ما، عرصه را بر تانک‌های دشمن و خودروهای زرهی آن‌ها تنگ کرده بودند. جواد چریک، تمام فکر و ذکرش شده بود به تانک‌ها و زره‌پوش‌های دشمن. رد موشک شلیک‌شده را با چشم تعقیب کرد. آرپی‌جی که به شنی تانک تی‌68 عراقی برخورد، رو گرداند به طرف منوچهر: «موشک بده، یا امام موسی کاظم.»

 

                                   شهید جواد شاعری

منوچهر زینتی‌فر، موشکی تحویل داد و گفت: «جواد چریک، تو که هر موشک را به نام یکی از چهارده معصوم شلیک می‌کنی. ما دو نفر کمک آرپی‌جی‌زن، جمعاً پونزده تا موشک داریم. موشک آخری رو به چه نیت شلیک می‌کنی؟!»

ادامه...