چتر بازی در امواج (شهید جواد شاعری)
اشاره: کلمه"چترباز" سابقا در میان سربازخانه ها؛ واژه متداولی بود. چترباز، معمولا به سربازهای ته صفوف دسته و سربازهایی که ذاتا تنبل بودند و یا با تمارض، خود را به تنبلی می زدند، گفته می شد! این افراد، نهایتا به کارهای نظافت آسایشگاه ها و یا به کار جمع آوری و بارگیری بشکه های آشغال در کامیون های ویژه ی حمل زباله، در پادگان ها گماشته می شدند! در این سالها و به ویژه در پس فرو نشستن گرد وغبار و سرد شدن خاکسترهای جنگ تحمیلی و هشت ساله، برخی از گونه ی ته صفی های مثلا انقلابی، که منافقانه؛ خود و یا بستگان و آشنایانشان را از صف های مقدم جبهه های نبرد حق علیه باطل و خط های قرمز همراه با خون و خطر؛ همواره دور نگه داشته بودند؛ و در عوض، با خودنمایی و پرحرفی ها و خود بزرگ بینی ها؛ ادعاهای زیاده از ظرفیت و پرستیژ خود داشتند. با پا نهادن بر خون های مقدس شهدای راه حق؛ طلب کارانه؛ سهمی به ناحق برداشتند و باج گرفتند و هنوز هم زیاده میخواهند! این طفیلی های فرصت طلب و از خود راضی؛ به واقع همان نقش را ایفا می نمودند، که به اصطلاح چتربازهای ته صف؛ دسته های واحدها و سربازهای بی دست وپایی که حتی عرضه ی شرکت در رژه های تمرینی و ساده ی خارج از جایگاه، در مقابل سرگروهبان ها را هم نداشتند! هر چند در روی دیگر سکه، خود را برنده و دارنده ی ثروت های بادآورده از اموال غارت شده ملی می دانند!
این در حالی رخ داده است که بسیاری از رزمندگان و بسیجیان ساده پوش و صادق و سالم، در هوای وصال یار ومحبوب، با چترهای عشق، و در اوج؛ به انبانهای انباشته از طمع و تهی از ایمان مدعیان دروغین و انقلابی های ناخلف و بد سرشت ؛ خندیدند! روایت چتر بازی در امواج، با اندکی تفاوت، میتواند زندگی نامه ی یک کرور از شهیدان و جانبازان و ایثارگران و آزادگانِ سال های انقلاب و دفاع مقدس باشد. چتربازی در امواج، حدیث ایثار و شهامت و جسارت و از خود گذشتگی های خیلی از بسیجیان مجنون و شاعر مسلک و بسیاری از بی نام و نشانها و گمنامان و مفقودان خفته در خاکهای سردی است که هر از گاه، در خواب خرگوشیِ دست اندر کارانِ مرعوب دشمن شده، با حلول دوباره یشان در چارچوب قالب های پرچم سه رنگ پوش ممهور به آرم "الله" جمهوری اسلامی ایران، در کوی و برزن شهرهای دور ونزدیک و جای جای این خاک، لبریز از عشق و انتظار موعود، بانگ هیهات سر میدهند و به خود، به خواب زدگان و غافلان غوطهور در خور و خواب و شهوات حیوانی نهیب می زنند. هشدار می دهند به آنان که به همین زودی، آن جوش و خروش امواج بیدار باش و آماده باش انقلاب را از خاطر بردهاند! با نوای بازگشتشان بر آنان می خروشند که با رخنه سستی در ایمانشان، گویی از گذشته های ظاهری خود، پشیمان شده اند و در توهم جبران گذشته ها، حریصانه بر کوسِ بی بندگی خود می کوبند تا خوشایند دشمنان شوند! چتر بازی در امواج، شرح تولد و نمو پر از فراز و نشیب شهید جواد شاعری است. سربازی مخلص از خیل سربازان قنداقه پیچِِِ، هنگامه ی هجرت خمینی کبیری که با به سر رسیدن سالهای تبعید، مرجع اعلم زمان و زعامتش در بیدار باش آزادگان جهان به بلوغ رسیدند! همان سربازان و هم سن و سالهای آنها، که صادقانه در زیر پرچم آگاهی بخشاش مرد و مردانه و بازو در بازوی هم، سینه ستبر، لباس رزم پوشیدند و از انقلاب و اسلام وکیان ایرانی خود به دفاعی مقدس پرداختند و لبیک گویان به ندای هل من ناصرِ ، حسین گونه ی امام خود، جان، نثار جانان کرده اند. تا همیشه ی تاریخ، افق اسلام را روشنی بخشند! چتربازی در امواج، حدیث بسیجیانی است که لحظه های شهادت و عروجشان در خاک و یا در امواج آبها، میتوانست شبِ زفاف دنیایی شان باشد. اما این شیر بچه های شیرِ پاک خورده، این غیور مردان لقمه غیرت و همت خورده، این جرعه نوشان می ناب الهی و شیر سینه مادر ، آمیخته به اشک بر حسین، چشیده در امواج بلا، با چتربازی در امواج و عروج خود همه ی افسانه ها را به حقیقت پیوند داده اند تا آن له له عطشِ شهادت علی اکبر جوان و شوق شهادت قاسم نوجوان را به دیر باوران افسانه باور زمانه ی خود بنمایانند! آری، حدیث شهادت صدها هزار جوان و نوجوان و رزمنده دلاور ایرانی در آن یک دههی اول وقوع انقلاب کبیر اسلامی ایران، که به اعتراف خبیث ترین دشمنان، زلزله ای بود در جهان! می تواند هر یک با روایت چتربازی در امواج، شهیدشاعری جوان و پاکی باشد که با وجود اثر جراحت و سوختگی در بدن و داشتن عذر موجه و قانونی و پزشکی می توانست با کامیابی از زندگی و محقق ساختن آرزوی دیرینه ی پدر و مادر، صحنه ای دیگر و متفاوت و تکراری از زندگی را در صحنه ی بازی های دنیا به نمایش بگذارد. اما در تصمیم گیری نهایی، در قامت رشید غواصان مظلوم با چتربازی در امواج اروند از دل رود خروشان تا نهادن سر شکافته ی خود، در خاک پای مولایش حسین (ع) همچون علی اکبر به آسمان عروج کرد! آری، امروزه، در دهکده جهانی، در انفجار اطلاعات و در رویارویی شبانه روزی جبهه های حق و باطل و ایمان و کفر، مظلومان وظالمان، و در بمباران شبانه روزی مهاجمان فرهنگی، بی گمان، نسلی دیگر از همان جوانان سر به راهِ سر در راه یار موعود خواهند سپرد و در نهایت دنیایی عاری از ظلم بر پا خواهند نمود. به همان سان که جوانان طاغوت زدهی ایرانی در اوجِ سراب رسیدن به دروازه های تمدن ِ توهمی، به یک باره با دم ِ مسیحایی امام امت، منقلب گشتند و با راهبری ابر مردی خدا باور و خدا ترس کاری کردند کارستان! آری، ایران اسلامی هنوز جوادهای بسیاری و شاعر پیشگان فراوان برای روزهای مبادا در آستین همت پرورانده است. سیاه رویان و کج اندیشان در انتظارِ چتر بازی آن ها در امواج و تلاطمات دنیای پر حادثه ای باشند که دیر یا زود، از هر سو، گدازه های آتشفشانی شان به فوران خواهد پرداخت. محمدعلی گودینی – شهریور نود وسه
|