باشهدا
خارج هز نوبت وغذای بهتر رد می کرد! سر صف غذا،جلوییها جاخالی میکردندکه برود غذا بگیرد .عصبانی میشد ،ول میکرد ومیرفت.نوبتش هم که میرسید ،آشپزها برای او غذا بهتر میریختند.میفهمید ومیداد پشت سری اش. شهید محمود کاوه این وزیر دفاع چی شدپس؟ناهاراشرافی داشتیم:ماست.سفراه راانداخته ونینداخته دکتر رسید دعوتش کردیم بمانددست هایش راشست ونشست پای همان سفره.وسط غذایکی پرسیبد:این وزیر دفاع که گفتند قراراست بیاید سرکشی جبهه پس چی شد؟بقیه خندیدند شهید چمران
|