بر سر مزار جواد داداش؛ من؛ صهبا و نه نه سادات
سلام روز 5شنبه رفتیم سر خاک داداش ها! عکس هم برا اون روزه! صهبا و مامان سادات من سر خاک که رسیدیم و عشق بازی شروع شد...
|
مصاحبه با مادر شهید شاعری همشهری محله
همراه با محمد علی گودنی مهمان معصومه سادات پرپنچی... بعد از چند هفته کسالت سید خانم بالاخره فرصتی پیش آمد تا در خدمت سرکار خانم جاویدی و همکار عکاسشون باشیم. در خانه ای که به تازگی والده در آن مستقر شده است. عکس تکی جواد داداش به خاطر اسباب کشی دم دست نبود!!عکس سه نفره ای که ملاحظه می کنید به ترتیب از سمت چپ شهید جواد شاعری،علی شاعری،محمد شاعری، برادران این حقیر هستند که همگی به رحمت خدا رفته اند؛سید خانم خیلی حرف نمی زد! یکی دو تا خاطره بیشتر تعریف نکرد!!خانم جاویدی گفت حاج خانوم نمی خندی عکس ات قشنگ بشه!! بهش نگاهی کرد و جواب داد:دخترم من الن خیلی ساله خنده از ن=ته دل نکردم!! ببخش منو!!
|
شهید جواد شاعری و هم رزمانش
از این عکس اطلاعات چندانی ندارم که کجا گرفته شده! ردیف اول شهید جواد شاعری و در کنارش منوچهر زینتی فر ایستاده اند! بقیه رو هم بعدا انشالله پانوشت می زنم اسامی شون رو ارگ پیدا کردم سمت راست شهید شاعری حمید افراخته
پایین شهید افراخته شهید زارع شهید رییسی فرمانده گروه سلام آقا منوچهر خدا خیرت بده !! پایدار باشی
|
قطعه 53
پس از سجده و صلوات ها ، سرم را بر روی سنگ قبرت گذاشتم، هق هق سنگ ها، دلم چرا آرام نداری؟
|
شهید جواد شاعری در راهپیمایی سال 1364