شهید شاعری و کارگشایی از هم رزمش
1 چند وقتی پیش توی همین شبکه های مجازی توسط یکی از دوستان وارد گروهی شدم که متشکل از دوستان و هم محلی های قدیمی بود. اما حالا خیلی وقت است که در محل نیستند. ومناطق دیگر تهران ساکن هستند. توی گروه با خیلی از دوستان قدیمی برادرم آشنا شدم. و صحبت از کتاب چتربازی در امواج شد. و خوشحالی دوستانش از چاپ این کتاب و پیشنهادات ونظرات و خاطرات جدیدی داشتند. 2 چند روز پیش آقای زینتی فر دوست و هم رزم برادرم را دیدم. خوش و بشی کردیم. از اداره بیمه آمده بود گفت چند ماهیه درگیر جمع کردن سوابق بیمه ام هستم. گفتم: "انشالله که کارت راه بیفته. راستی با برخی از بچه های قدیمی محل که هم سن و سال خودتونن ارتباط گرفتم. سراغتو ازم گرفتن، موردی نداره شمارتونو بهشون بدم؟" نگاهی بهم کرد و گفت مشکلی نداره عزیزم از بچه های رزمنده هر کی رو دیدی شماره بده، مسئله ای نداره... آقا منوچهر رفت خونه؛ منم رفتم یک سری به سیدخانم بزنم. |