footer

شلمچه بودیم! اتش دشمن سنگین بودوهمه جا تاریک

91/12/25 7:22 عصر نظر()/نوشته شده توسط شهیدشاعری/دسته:

شلمچه بودیم! اتش دشمن سنگین بودوهمه جا تاریک. بچه ها همه کپ کرده بودند بخشیده خاکریز.

کنار شیخ اکبر نشسته بودیم دومی گفتیم ومی خندیدیم که یک دفعه دونفر اسلحه به دست آمدند گرفتند

الایرانی!الایرانی! وبعد هرچه تیر داشتند ریختند

تو آسمان.آموزند نزدیک تر داد زدند القم! القم! بپر بالا، صالح گفت ایرانیند!

بازی در آوردن. عراقی با تفنگ به شانه اش زد وگفت: الخفه شو،الید بالا.نفس تو گلو هامون گیر کرده بودشیخ اکبر گفت نه مثل اینکه واقعا عراقیان، خلیلیان گفت:صداشون ایرانیه. یه نفرشون چند تیر شلیک کرد وگفت روح! روح! دیگری گفت :اقتلو کلهم جمیعا، خلیلیان گفت بچه ها میخوان شهیدمان کنند