footer

ازسرش خون می آمد

91/10/2 5:58 عصر نظر()/نوشته شده توسط شهیدشاعری/دسته:

همسایمون بود ازدوستان قدیمی 8سال اسیر بود موقع آزادی، عراقی ها گفتند این عکس مال کیه گفت عکس امامه گفتن بهش فحش بده تا آزادت کنیم گفت من 8 سال اسارت کشیدم که به اعتقاداتم توهین نشه  گفتن میکشیمت چیزی نگفت شهیدش کردندبعد مدتی پیکرش آمد من رافرستادند برای شناسایی اسم راگفتم وتابوتی به من نشان دادنددرتابوت رابرداشتم دیدم کفنش خونی است گفتم نه آقا اشتباهه این بنده خدا سالها قبل شهید شده اما شخصی که در تابوته از سرش خون میره 

برگشت وبه من گفت کارما چندروزه همینه که  دور این شهید گریه میکنیم خونش تازست دائم کفنش راعوض مکنیم اما باز هم ازسرش خون می آید.سمت تابوت رفتم کفن را کنار زدم صورتش را سوزانده بودن بارها درعراق آتشش زده بودنداما بازهم ازسرش خون می آمد این شهید سه روز تمام در شهر تشیع شد وما روزی سه بار کفنش راعوض میکردیم