شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

+ همشيره هايش دورش را گرفتند و گفتند: ديگه وقتشه جواد. ما مي خوايم زنت بديم. نه نياري که دل آيجي ها مي شکنه؟ بگو چشمت دنبال کيه تا بريم پاشنه ي در خونه شو دربياريم. جواد خيلي با حيا بود. خواهرها که ديدند قفل زبان برادر باز نمي شود ، پا پي اش شدند که بايد روي کاغذ اسمشو بنويسي . جواد برگه را برداشت و نوشت. خواهر ها کلي ذوق کردند و ورق را قاپ زدند .....حسابي دمق شدند. نوشته بود: "مزد جهاد، شهادت است
شهيدشاعری
رتبه 92
4 برگزیده
705 دوست
محفلهای عمومی يا خصوصی جهت فعاليت متمرکز روی موضوعی خاص.
گروه های عضو
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله اسفند ماه
vertical_align_top