شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

+ *يکي از مادران شهدا مي‏گفت: مدتي بود به خاطر بعضي از مشکلات نمي‏توانستم به مزار شهدا رفته و براي پسر شهيدم فاتحه بخوانم. شبي در خواب ديدم از من گله مي‏کند که چرا به سراغم نمي‏آيي؟ گفتم فردا صبح خواهم آمد. صبح آماده رفتن شدم که صداي روضه‏ اي مرا متوجه خود کرد، ذکر مصيبت حسين عليه‏السلام بود، با خود گفتم: امروز را مي‏روم روضه ‏ي فرزند زهرا عليهاالسلام و روز ديگر به مزار شهدا مي‏روم. *
الاخره آن روز گذشت و صبح روز بعد رفتم به مزار، ديدم زني سياهپوش بر سر قبر پسرم فاتحه مي‏خواند. با خود گفتم: شايد قبر پسر مرا با قبر ديگري اشتباه گرفته است. خوب است به او بگويم: جلو رفته از پشت به او گفتم: اشتباه نگرفته‏ ايد؟
برگشت و نگاهي مهربان و آشنا به من انداخت. صورتش مي‏درخشيد، آرام گفت: نه همين جاست ما اشتباه نمي‏کنيم. مگر ديروز به مجلس پسر من حسين نيامدي؟ من هم امروز به ديدار پسر تو آمدم. اين را گفت و از نظر ناپديد شد و مرا در حسرت نگاه دوباره‏اش با يک دنيا خاطره تنها گذاشت.
:(السلام عليك يا فاطمه الزهرا
http://shahidshaeri.parsiblog.com/Posts/195/
* وبلاگ شهيد شاعري بروز ومنتظر حضور گرم شمااست*
شهيدشاعری
رتبه 91
4 برگزیده
705 دوست
محفلهای عمومی يا خصوصی جهت فعاليت متمرکز روی موضوعی خاص.
گروه های عضو
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله فروردين ماه
vertical_align_top