شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

مش‏تقي خيلي خوب مرا مي‏شناخت. هميشه احترامش را نگه داشته و در مسجد کفش‏هايش را جفت کرده بودم. مي‏دانستم که قبولم دارد و هميشه برايم دعاي خير مي‏کرد. *مش تقي اول لب گزيد، بعد با صورت سرخ شده گفت: اي دل غافل! باز کفتربازي کرده؟* نفس‏ام بند آمد. *براي ادامه مطلب به وب مراجعه بفرماييد*
پيشنهاد ميکنم مطالعه کنيد خيلي جذاب است
ياد باد ان روزگان ياد باد / ان سالهاي دوست داشتني
شهيدشاعری
رتبه 91
4 برگزیده
705 دوست
محفلهای عمومی يا خصوصی جهت فعاليت متمرکز روی موضوعی خاص.
گروه های عضو
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله فروردين ماه
vertical_align_top