footer

آغاز نگارش داستان زندگی شهید شاعری به قلم استاد محمد علی گودینی

93/2/21 5:15 عصر نظر()/نوشته شده توسط شهیدشاعری/دسته:

یکی از بهترین قالب‌های ادبی برای انتقال مفاهیم بلند و ترسیم مناسبات اجتماعی انسان‌ها، قالب داستان و رمان است. در  دوران گذشته نیز مفاهیم بسیاری از این دست از جمله تاریخ مبارزات سیاسی، مسیر رشد و بالندگی ملت‌ها یا تغییرات شگرف اجتماعی، در قالب داستان و رمان، توسط نویسندگانی بزرگ یا گمنام، نقل شده و از همین طریق، وقایعی مهم و تاریخی، ثبت شده و سینه به سینه توسط نیاکان ملت‌ها، به نسل کنونی رسیده است.

در حقیقت قالب داستانی، قالبی است همه‌فهم که در لایه‌های مختلف اجتماعی انسانی، قابلیت رسوخ داشته و باعث ماندگار شدن حقایق و وقایع می‌شود؛ زبانی است عام که با قوای ثابت نوع انسان، یعنی تخیل و وهم، ارتباط برقرار می‌کند و از این راه واقعیات را پیش چشم مخاطب می‌آورد. طبعاً داستان و رمان، می‌تواند محمل مناسبی برای انتقال و ماندگاری مبارزات عمومی ملت ایران در راه آزادی و استقلال و به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی باشد.

ادامه...



انتخابات وشهدا

92/3/12 8:15 عصر نظر()/نوشته شده توسط شهیدشاعری/دسته:

بر طبق احکام و قوانین اسلام انتخاب کنید نه بر طبق رابطه…بیایید ضابطه را حاکم بر انتخابات کنیم.

ادامه...



زیارتگاه عشاق ،دوکوهه

92/1/8 12:5 صبح نظر()/نوشته شده توسط شهیدشاعری/دسته:

شرف المکان بالمکﯿن _ اعتبار مکانها به انسانهاﯾﯽ است که دران زیسته اند
زمﯿن صبحگاه دوکوهه نﯿز هنوز در جست و جوﯼ رازداران خوﯾش است. اگر زبان خاک را بدانﯽ،نوحهاش را در فراق آنها خواهﯽ شنﯿد، هر چند او همهﯼ لحظات آنچه را که دﯾده است و شنﯿده، به خاطر دارد؛ صداﯼ آسمانﯽ شهﯿد گلستانﯽ را گاه خواندن دعاﯼ صبحگاه: اللهم اجعل صباحنﴼ صباح الصالحﯿن... نهرهاﯼ رحمات خاص حق جارﯼ میشد وباغهاﯾﯽ از اشجار بهشتﯽ ﻻ اله اﻻ ﷲ میروﯾﯿد و زمﯿن صبحگاه بقعهاﯼ میشد از بقاع رضوان. آنان که در دوکوهه زﯾستهاند طراوت اﯾن .جنات را در جان خوﯾش آزمودهاند و هنوز از شکر آن چهار نهر آب و عسل و شﯿر و شراب سرمستند
.جا دارد که دوکوهه مزار عشاق باشد، زﯾارتگاه عشاقﯽ که از قافلهﯼ شهدا جا ماندهاند
شهید آوینی


دوکوهه قبله گاه ایمان

92/1/7 2:31 عصر نظر()/نوشته شده توسط شهیدشاعری/دسته:

ا?نجا که دارد جلوه شه?دان باشد دوکوهه قبله گاها?مان امشبب?ارزمند? قد?م? ?اد? کن?ماز

ادامه...



ادامه ماجرای القم! بپر بالا

91/12/25 7:29 عصر نظر()/نوشته شده توسط شهیدشاعری/دسته:

ادامه ماجرای قبل:
وبعد شهادتین خواند، دستامون بالا بود که شروع کردند با قنداق تفنگ مآرو زدن وهلمان دادن که ببرند طرف عراقیها،همه گیج پونگ شده بودیم یه دفعه صدای حاجی اومد که داد زد آقای شهسواری، حجتی کدوم گوری رفتید؟! هنوز حرفش تموم نشده بود که یکی ا. عراقیها کلاهش برداشت روبه حاجی کرد وداد زد بله حاجی بله ما اینجاییم، حاجی گفت اونجا چیکار می کنید؟ !گفت چندتا عراقی مزدور دستگیر کردیم کردند زیر خنده وپاره فرار گذاشتن


طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز