footer

مصاحبه مادر شهید شاعری

90/10/28 2:52 عصر نظر()/نوشته شده توسط شهیدشاعری/دسته:

 

سید معصومه سادات پرپنچی متولد 
1322، اصالتا اهل تاکستان که حدود 52 
سال است در تهران و در همین محله ساکن است.


پیرزن خوش برخورد و محلی که همسایه‎ها با نام سید خانم، خوب ‏آشنایند. 
این روزها بعد از فراغ و از دست دادن همسر و سه پسرش (شهید جواد شاعری، مرحومین علی 
و محمد شاعری) و سر و سامان گرفتن بقیه فرزندان، به تنهایی در خانه قدیمی‎اش سکونت 
دارد.‏ اهل تماشای تلویزیون و به قول خودش همدم همیشگی‌اش در خانه و اگر رمقی در پاهایش ‏باشد نماز را هم در مسجد می‏خواند و با 
خاطرات فرزندانش روزگار می‏گذارند.

سید خانم از روز تشییع جنازه 

این‏طور یاد می‏کند: 


 

روز تشییع جنازه

وقتی رفتیم پزشکی قانونی، قرار شد 
یا مادر یا خواهر شهید همراه با یک روحانی جنازه رو تحویل بگیرن. رفتم تو‏،‏ زیارت 
فرزندم.‏ همراه پسر عموم‏(آقا سید کریم)‏ سید خیلی گریه کرد.‏ جنازه رو که دیدم 
سینه‏‏اش‏ رو بوسیدم‏،‏ و شهادتش رو تبریک گفتم‏،‏ انگار خدا نیروی عجیبی بهم داده 
بود‏،‏ حتی ذره‏ای گریه نکردم . . .


"وقتی جنازه جواد رو داخل قبر می‏گذاشتن آقا سید طاهر‏،‏ 
پدربزرگ جواد، بالای سر قبر همچنان که داشت زیر لب ذکری می‏گفت،‏ یکی از اقوام ازش 
پرسید:‏ آقا سید چه حسی داری؟ پیرمرد رو کرد به قبله و گفت:‏ خدارو شاکرم که در 
نزد جدم رو سفیدم‏،‏ (( ولا تحسبن الذین قتلوا فی انفاسهم.‏...))"


 

سال 1388 دیدار شهردار منطقه 17 با 
خانواده

رضا شاعری چهارمین پسر سید خانم در 
مورد دیدار شهردار منطقه با مادرش میگه: "خرداد 88 شهردار منطقه 17 جناب آقای 
بابایی و همکارانشان به منزل ما آمدند.‏ آقای بابایی پس از دیدن عکس جواد و دو 
برادر دیگرم، از مادرم پرسید:‏ حاج خانم سخت نیست 3 تا جوون از دست دادی؟ مخصوصا 
آقا جواد که تو منطقه شهید شده؟

 

مادرم نگاهی کرد و گفت:‏ سخته؟!! چی 
بگم! از علی اکبر جدم که بیشتر نبود.‏..."

 


 

سخن پایانی

خدارو شکر می‏کنم که فرزندانم در راه اهل بیت و مسجد قدم 
برداشتند‏،‏ از جواد که تو جبهه شهید شد و علی و محمد که رهرو او بودند.‏